2777
2789
عنوان

همه خواهرا دلسوزن واقعا

124 بازدید | 9 پست

همه خواهرا همین قدر مظلوم و دلسوزن من میخواستم عقد کنم وضع مالی پدرم زیاد خوب نیس از همون اولش ک داداشم مطمئن شد خواستگاری جدی و میخوام عقد کنم اومد نشست اونجا به پدر و مادرم گف من یه قرون نمیتونم بهتون کمک کنم وامشو بگیرید جهیریشو بخرید قسطشم خودتون بدید به من هیچ چیزیش ربطی نداره پولم داشت هیچ کمکی نکرد بابام بعد سه ماه بله برون بزور تونس یه جشن عقد برام بگیره 

چند سال بود با دختر عمم دوست بود قصدشون ازدواج بود ولی خودشون دست نگه داشته بودن امروز و فردا میکردن  تا دیدن من عقد کردم به هول و ولا افتادن  دوسه ماه بعد من عقد کردن 

وام ازدواج من جور شد گرفتیم نامزدم اشنا داشت وسیله هامونم تقریبا گرفتیم یه خوردش مونده 

 ولی اونا هنوز نتونستن بگیرن وامشون رو خیلیم داداشم بیش اینو اون اعتبار داره ضامنم زیاد داره ولی نمیدونم چرا جور نمیشه اخر سر باز اومد دست به دامن نامزد من شد ک کمک کن منم بتونم بگیرم 

منم دلم طاقت نیورد به نامزدم گفتم کمکش کن بگیره برن سر خونه و زندگیشون 

خب؟

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من هربار یه غلطی میکنه میبخشمشعصبی میشم به حد انفجار میرسمولی تهش مهر خواهری میچربه

منم خیلی دل منو تو عقدم شکوند با اینکه میدونس بابام پول نداره 

منم صیغه موندم پول حلقه و جشن رو نداریم ولی حاضر نشد یه قرون کمک کنه اخر سر مادر شوهرم گف تو واسه پسر ما حلقه بدل بگیر ما طلا میگیرم فقد زودتر عقد کنید زشته پیش مردم سه ماه صیغه اید ولی باز بخشیدمش میخواستن اولین عیدی برام بیارن فهمید ک خونه مهمون هست عیدی اوردن نیومد خونه تا ۲ نصف شب ک اونجا نباشه

متاسفم این حرفو میزنم ولی زنای ساده دلشون واسه برادر میسوزه ولی خواهر ذره ای برای برادر مهم نیست

اره میدونم ولی عمم ک میشه مادر زنش خیلییی بین این دوتا دخالت میکنه دائم دعوا دارن باهم بیشتر سر دخالتای عمم 

فقد زور میزنن وام رو بگیرن برن سر زندگیشون ولی نتونستن گفتن باید تو نوبت باشید نامزد من اشنا داشت تو بانک اول خدا و ائمه بعد اون اقا کمک کرد گرفتیم زود الان زنگ زده  داداشم به نامزدم ک کمک کنید مام بگیریم میگم تو به من کمک نکردی ولی باز من دلم طاقت نیورد به نامزدم گفتم با کارمند اون بانک حرف بزن بگو واسه اینارم بده 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز