از بس ک دوماد بی چشم و روعه گربه صفته من چند باری از خونوادم پول قرض کردم یا مناسبتی شده برام مانتویی چیزی گرفتن بهش میگم فلان چیزو بگیریم میگه خونوادت ک اومدن پول میزاریم روی هم میگیریم اینقدر دعوا کردم و چیزی گفتم ک حد نداره میخواستم برم کار مشاوره وسط دعوا گفت با پول مشاورت میگیریم باز بیشتر دعوا کردیم فقط دنبال کندن و سر رکار رفتن منه عادت کرده خونوادم خرجمو بدن چیکار کنم گریم گرفت از بی چشم و روییش حیف مالی ک دور از جون بعد صد و بیست سال خونوادم بزارن کثافت میخوره بعدم میگه کمه یا وظیفشون بود