یبارش گفت میرم تهران واسه کارم
وبعدش که اومد واسم گل خریده بود و اومد خونه
پیش هم نشسته بودیم که گوشیشو برداشتم و رفتم تو پیاماش دیدم یه خانوم مطلقه ای که یه بچه ۸ساله هم داره بهش پیام داده وازش تشکر کرده و گفته شرمنده که نذاشتم دستمو بگیری
و من هنوز شوهرمو دوس دارم