واقعا راست میگن جاری حسوده
....
امشب بوی حسادتش عجیب خفم کرد
با این که خودم خواهر ندارما همیشه مثل ی خواهر برام عزیز بود تا امشب
من یه تازه عروسم که برای یلدا خانواده شوهرم کادو برام ی النگو خریدن
النگو هام شد پنج تا
جاریم یکم اون شب قیافش رفت توهم ولی نخواستم قضاوتش کنم گفتم محاله حسادت کنه
کسی که خودش 9تا النگو داره چرا باید حسودی کنه
بعد طی ی بحث الکی با مادر شوهرم دوماه رفت امادشو قطع کرد باهمه سر سنگین شد .امشب دعوتش کردن شام اومد بود. بلاخره اومد ...سه ماه تمام پاشو نذاشت بود خونه مادر شوهرم.وقتی اومد حرف افتاد ب طلا بشوخی خنده گفت من 12تا کردمش آقایی سه تا خریده .دستش جا نبود النگوها همه رفته بودن تو هم . بزور جا شده بودن .خواهر شوهرم بعد رفتنش گفت درد یکی نتونست هضم کنه رفته س تا خریده . بعد بهم گفت تو خر همش میگی نه خوبه طرفشو میگیری دیدی چشم دیدن یدونه النگوتو نداشت س ماه کشید هضم کنه