با دوستم رفتیم بیرون.شوهرش صاحب یه فروشگاه خیلی بزرگه..رفتیم یه فروشگاه که لباسای خیلی شیک داشت از قضا تو خیابون همون مغازه بود..
کارگرشون دوستمو نشناخت بعد دوستم که معرفی کرد من همسر فلانی ام چیزی که شنید قلبمو اتیش زد
بهش گفت فلانی که پارسال طلاق گرفته...دوستم گفت این چه حرفیه.اونم گفت والا همه این محل میدونن...
انقد دوستم گریه کرد که حالش بهم خورد..کاش کسی پارتنرشو دوست نداشت شجاعت گفتنش رو هم داشت..