خانما من دو هفته پیش یک خواستگار داشتم
که تا الان دو جلسه باهم صحبت کردیم
از نظر اعتقادی و یک سری رفتارها شبیه هم هستیم
کارشون خوبه کارمندن منم معلمم
اختلاف سنی ۸ ساله من باهاش مشکلی ندارم
یک برادر کوچک تر دارن که ازدواج کرده و خودش و خانمش دکترن
من با اینکه تو زندگی مجردیم کم و کسری ندارم
اما چون الان شرایطی نیست که انتظار بالا داشته باشی
به خاطر همین تو ذهنم خودم سعی کردم بابت یک سری مسائل کوتاه بیام اما بیان نکردم
اما چیزی که اذیتم می کنه اینه که دوسال پیش ماشین داشت اما فروخت و به داداشش داد که خونه پیش خرید کنه
پولی و هم که الان داره نقدیه و جایی سرمایه گذاری نکرده
و انتظار هم داره به اسم خودگذشتگی هرجا که نیاز باشه من قناعت کنم و به پدر و مادرش ببخشه
الان خیلی در مورد این مسئله صحبت نکردیم
و اگه صحبت ادامه پیدا کنه در جلسه بعدی مفصل صحبت کنم که داداشت قرار چطور پولت و پس بده
چرا وقتی می تونی با پول اون ماشین و پس اندازت و وام یک خونه متوسط بخری منی که تو عمرم مستاجر نبودم باید زندگی مستاجری و تحمل کنم
امروز هم مامانش می گفت که اگه دلتون نیست جواب منفی بدید که ما اذیت نشیم
مورد خوبیه تا حالا هیچکدوم از خواستگارام به خوبی این اقا نبودن اما این ایراد و هم داره
حالا به نظرتون ردش کنم یا جلسه بعدی برم در مورد جزئیات کاملا باهاش صحبت کنم؟