بعد ده روز رفتم خونه خودم پسرم تاصب جیغ زد نموندیم برگشتیم پیش مامانم اینا اما شوهرم نمیاد اینجا کسی م نیست پسرم نگه داره برم خرید اصلا لباس ندارم اما حوصله خرید هم ندارم بنظرتون بد میشه لباس قدیمی هامو بپوشم پسرم شیر خودم میخوره بدون من نمیمونه
گفتنش راحته ی روز رفتم خونه پسرم همش جیغ زد غذا اینا نتونسم درست کنم تا صبم نخابیدم اینجا مامانم کم ...
بله قراره سخت باشه ولی شما بچه دار شدید و بچه داری همینه دیگه نمیشه که تا یکسال خونه مادرتون بمونید
سعی کنید برید خونه و با کمک همسرتون از پسش بربیاید
با این شرایط که شوهرتونم نمیاد بینتون کلی مشکل درست میشه خدا نکرده
اگه در زمینه دکوراسیون و چیدمان ، خرید جهیزیه و انواع کارای هنری سوال داری بپرس حتما جواب میدم 😉. اگه مشکل 🛑واژینیسموس داری پیج vaginismus .ir راه حل مشکلته خودم بعد از یکسال با اطلاعات همین صفحه درمان شدم فقط یکم اراده میخواد پشت گوش نندازی خیلی زود موفق میشی 🫶🏻
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
روزای اول خیلییییییییییییی سختم بود فقط کارم گریه بود بخدا خد، ا شوهرم وخانوادم ومشاور به دادم رسیدن ...
میفهمم و کاملا درکت میکنم الان شرایط منم تقریبا همینه باردارم اما شرایط جالبی ندارم استراحت مطلقم وخونم زلزله اس 😑😂 کارم شده بود گریه وداغون اما ب این نتیجه رسیدم که به درک ک نامرتبه بالاخره ک چی خونه تمیزمیشه ی روز
مادرشوهرمم میومد بااون حالم پامیشدم اوه اوه جمعموجورکن فلان الان اصلا دست ب چیزی نمیزنم بزار اصلا پشتم حرف بزنه منکه هرکاری کنم پشتم حرف میخوادبزنه اینم بگه ب درک دیگه زدم ب سیم آخرا۰😂
بهخاطر مشکلات تخمدان خیلی نگران بودم و دوست داشتم یه دکتر دقیق و باتجربه پیدا کنم. دکتر سودابه متین همون کسی بود که دنبالش میگشتم، بعد از درمانی که برام انجام دادن، علائمم خیلی کمتر شده.
منم بعد ۱۰ روز مامانم رفت و موندم خودم یه پسر ۸سالم دارم فقط با کمک شوهرم دووم آوردم . خونه مامانم اصلا نرفتم چون بچم مدرسه میره نمیشه . خواب و استراحت نداشتم با درد سزارین و ورم و درد و سری دستام ولی گذشت الان ۳ ماهشه و یکم خودمو پیدا کردم هر چند به خیلی کارا نمیرسم ولی خیلی بهتر شده شرایط. به فامیلم گفتیم جشن میگیرم همتون اون روز بیایید یه روز مهمونی به صرف شیرینی میوه گرفتیم یکم بزن و برقص و تمام مهمون زیادی خونم نیومد
الان من از صب هیچکار نکردم همش ب پسرم شیر دادم اروغ گرفتم داروهاشو دادم یکم صبونه خوردم همین اگر خو ...
قطعا همینه عزیزم منم تا یه تایمی مامانم پیشم بعدش میرن خونشون خودم باید به همه کارا برسم تازه الان نوزادن بازبهتر یه تایمی میخوابن به کارامیرسیم یکمی میخوابیم با همسرمون وقت میگذرونیم بزرگ شن که اصلا وقتی نمیمونه