شوهرعمه من داشت با عمه ام ازدواج یکرد
پدرم گیر داد باید خونه بندازی پشت قباله
اونم گفت من مهریه ای که خودم نتونم بدم رو قبول ندارم من مهریه رو خودم میخوام بدم نه پدرم!
حرفش منطقی بود چون مهریه عندالمطالبه هست و اون باید بده.
اما مثه این پسر وقیح و بی ادب نبود
و آخرش پدرم راضی شد و اونا ازدواج کردن الانم یه تا بچه دارن. عمه ام راضیه اما زبونش هنوز سر عمه ام درازه و به نظر من قدرش رو نمیدونه اونقدر که بقیه مردای فامیلمون میدونن.