من حس میکنم به هیچ چیز علاقه و ذوق و شوق ندارم، هر کار شروع میکنم نصفه ولش میکنم
حتی ذوق اینکه بچه دارم، ازش عکس بگیرمم ندارم
بعد یهو یاد مجردیم افتادم که چقدر موسیقی دوست داشتم ، چقددر تئاتر و هنر دوست داشتم، چقدر پیگیرشون بودم اما خانوادم میگفتن اینجور کارا برای خرابه هاس
جوری شدم که الان فکر میکنم چرا اصا تئاتر و موسیقی دوست داشتم.
روحمو کشتند جوری که الان هیچی از زندگی نمیخوام