بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یا علی از اولم به بهار شک داشتم شوهره اینقد ناراحت بود زنش کاری نگنه خودش خرابی داش شوهرم قسمت قبل میگف این چی چی شوهره من بودم سه طلاقه میکردم دیگه برنگردم پیشش😅چه بهتر حیف ثابت نبس😁😬
امیر اومد خونه ثابت با گریه و زاری تا آبان رو ببره.ثابت نزاشت آبان بره بیرون و ببینتش.بعدش بهار به امیر گف دیدی نیومد بیرون پس الان تکلیف خودت روشن شد که تو دیگه انتخابش نیستی.ثابت به آبان گف الان که میخوای بری برو و آبان خوشحال رفت خونش دید بهار و امیر با هم خواب بدن...خلاصه با گریه از خونش اومد بیرون