اینم بگم ک شوهرم خیلی حسوده اصلا نمیزاشت و نمیزاره پسرمو بغل کنه حتی ی بار ب دهنش نمیاد بگه دایی
داداشمم بیست سالشه خیلی پسرم دوست داره ولی پسرم وقتی من تنهام خونه مامانم میگم برو بغل دایی میگه نه نه گریه میکنه اصلا ی لحظه بازی نمیکنه
از اون ور عاشق عموشه تا میبینی ش میپره بغلش
شوهرمم هی تشویق عمو جون عمو جون اینم بیشتر جذبش میشه
داداشم ک هیچی نمیگه اما ته دلش خیلی غصه میخوره چون من یه دونه خواهرشم و همین ی تک نوه ست تو خونمون همیشه قدیما میگفت ابجی بچه بیاره میخورمش اینقد دوسش دارم اما الان حتی نمیتونه بغلش کنه ی لحظه چکارکنم بنظرتون؟؟از سمت شوهرم ک هیچی نگین چون غیر قابل تغییره و اصلا اخلاقش عوض نمیشه طلاقم نمیتونم بگیرم چون بچمو اصلا نمیده بهم منم طلاقت دوری بچه رو ندارم