بابابزرگم چند سال پیش ی خونه خیلی بزرگ داشت اونو زد ب نام پسر معتادش فک میکرد درست میشه ک پسرشم حیف و میل کرد خونه رو درست نشد هیچ بدترم شد
خدابیامرز حالا ک مرده مادر بزرگ سلیطم گفته ب پسر بزرگش (بابای من)هیچی نمیرسه شما خودتون دارید در صورتی ک بابام خرجیشونو میداد تف تو ذات نمک نشناسشون البته تقصیر بابابزرگمم بود ک همه چیو زد ب نام زنش از بس ک زن ذلیل بود
حتما اون زنیکه سلیطه ام میخاد ارثو کلا بزنه ب نام دخترش و دو تا پسر معتادش
ببینید سه تا عموی بدرد نخور دارم ک دوتاشون معتادن یکیشونم فقیر
یکیش معتاد یکیش تو خونه مامانش داره مفت میخوره میخابه بین پسراش بابای من آدم حسابیه فقط
اعصابم خورده ازش ایشالا بمیره ازش راحت شیم حیف زحمتای بابام بشکنه دستی ک نمک نداره
بقرانننننن قسم مادربزرگم متنفره از منو مامانم ب ولله ی علی متنفره دلش میخواد سر ب تن ما نباشه الهی خدا جوابشو بده
بفهمه ماشین بابام برام میخاد بخره خون ب پا میکنه
آخه زنیکه ماله خودمونم چش ندارد ببینه فقط میگه ب ما خرجی بده