منو همسرم خیلی همدیگه رو دوست داریم، ۴ سالم دوست بودیم خیلی سختی کشیدیم تا به هم رسیدیم
چند شب پیش خونه خواهرشوهرماینا بودیم که خونوادهی برادر همسرشم دعوت کرده بود، من نمیدونم چرا تو ذهنم اومد که برادرشوهرش خوشتیپه و فلان
خلاصه اوایلش واقعا سرسنگین بودم موقع پهن و جمع کردن سفره، با اینکه اتفاقی روبروی هم نشسته بودیم، بعدم کلی با خانوما صحبت کردم و اصلا اون طرفو نگاه نکردم
اما اواخر مجلس چند بار که این آقا صحبت میکرد و یه چیز خنده دار میگفت یا دخترش بغلش بود و حرف خنده داری میزد چشم تو چشم شدیم و خندیدم، دوس داشتم توجهش بهم جلب بشه، البته به خدا قسم قصدم این نبود که زبونم لال خیانتی انجام بدم ولی نمیدونم چرا کرمم گرفته بود، ولی موقع خداحافظی هم سرسنگین رفتار کردم
حالا همش فکر میکنم کار بدی در حق همسرم کردم و خیلی خیلی ازش خجالت میکشم، حتی بهش گفتم من زیاد فلانیو نگاه کردم؟ بد شد؟ گفت نه تو که همش با خانوما صحبت میکردی، آخه من وسواس فکری دارم، بعضی چیزا رو به همسرم میگم تا آروم شم ولی خب نگفتم که عمدا اینکارو کردم
اما از اون نگاهای گناه آلود چندش خیلی خیلی شرمگینم
کارم قابل بخششه؟ خیانت کردم؟😭😭
میگم نکنه مرده هوایی بشه فک کنه کس خاصیه بخاطر نگاهای من و به خانومش خیانت کنه😭