دق میکنم. بچه ها امسال ۶مین عیدی هست که نه کسی نیاد خونه م و نه جایی داریم بریم.
خونه رو هم هروز کاملا تمیز میکنم پس خوته تکونی ندارم.
برای شستن فرش و پرده و .. هم که شوهرم پول نمیده.
شهر غریبم. کسی رو نداريم اینجا. شوهرم تا شب سرکاره، من اجازه ندارم از خونه بیرون بیام. دوتایی با دخترم دق میکنیم فقط ۵سالشه.
چنساله با خدا قهرم. حتی اونم ندارم باهاش حرف بزنم.
تروبقران اگه با خدا میونتون خوبه، ازش بخواید ما رو برگردونه شهرمون.