تاندون دست برادرشوهرم پاره شده بود بعد فامیلا اومدن سر بزنن مادرشوهرم آناناس داد گفت ببر بده به حسین برا دستش خوبه منم بردم رسیدم پیشش گفتم بیا بخور مامانت گفته برا کاندومت خوبه😐دیدم نمیگیره نگاش کردم سرخ شده بود بقیه هم همینجوری زل زده بودن بهم بعد چند ثانیه انگاری بمب انداختن هر کسی یه طرف میرفت دامادشون رفت تو دستشویی با صدای بلند زد زیر خنده خودمم که مثل خر نمیفهمیدم چه خبره تا جاریم دستمو کشید بردم تو اتاق دیگه بقیه شو حدس بزنید