دقیقا منم همینطور بودم.
هر روز که از مدرسه یا دانشگاه میومدم خودکارامو میشستم
کسی حق نداشت ب رخته خوابام دست بزنه اگه دست میزد باید میشستم
به ته لیوانم لاک میزدم مشخص باشی کسی برنداره.
هرجا میرفتم لیوان و قاشق میبردم
کنترل تلویزیون رو با دستمال کاغذی بر میداشتم.
و...(البته دست خودم نبود همش فکر میکردم همه چی کثیفه)
خیلی حساس بودم همه رو دیونه کرده بودم.انقد اطرافیان مسخرم کردن به خودم اومدم و کم کم از سرم افتاد . الان ازدواج کردم بهتر شدم اوایل به شوهرمم وسواسی میکردم تااینکه بهم گفت یکبار دیگه تکرار کنی نه من نه تو.دیگه درس عبرت شد برام .الان بهترشدم.خخخخخ