دیگه خسته شدم محکم زد سرمو به دیوار
دستش خالی بود با هزار بدبختی یه چرخ خیاطی خریدم که کار کنم کمک خرجش باشم زیاد خوب نبود با وسایل آرایش دائم تو دیوار معاوضه اش کردم که برم یاد بگیرم بهش گفت منو ببر آرایشگاه مربی مشتری داره ببینم یاد بگیرم گفت وقت ندارم
گفتم با آژانس برم گفت نه میخوای بری پی ج نده بازیات منو زد منم زدمش هر چی زد زدمش بهم گفت بی آبرو خیلی بهم بی احترامی کرد به قیافم توهمین کرد(صد پله از خودش بالا ترم) منو زد خیلی زد به خونوادم نگفتم اگه بگم بابام یه تیر حرومش میکنه یا مهریمو ازش میگیره دارو ندار براش نمیذاره دلم نمیاد من بد هیچکس رو نمیخوام وسایل که با چرخ خیاطی معاوضه کرده بودمو زد شکست تو این دوسال خیلی اذیتم کرد دیگه جون تو تنم نیست من تموم شدم یا بچه رو سقط میکنم هیجده هفتشه طلاق میگیرم یا تو حاملگی بچش باشه مال خودش
سابقه سزارین دارم نگید چرا دوباره باردار شدی که نا خواسته بود ایودی داشتم بچه اولم هم هنوز شش ماهشه خیلی کوچولوعه چیکار کنم خیلی شرایطم بده دارم میمیرم دست گذاشت رو گلوم میخواست خفم کنه خیلی اذیتم کرد خیلی اگه شوهراتون خوبن قدرشونو بدونید اگه آرامش دارید قدر بدونید اگه زندگی خوب دارید قدر بدونید
چجوری تو ۱۸هفته سقط کنم اگه شماره ماما از هر جای ایران بلدید بگید میرم مهم نیست کجا