و یه عقده ای روانی باهاتون لج میفته که دلیشلم خودتونم نمیدونید..چیکارمیکنید..من که اومدم بیرون دیگه تموم کردم درس خوندمو خسته هم بودم حوصله بحثو دعوا نداشتم ..انرژی هم نداشتم جلوم خوراکی باز میکرد میخورد یا خیره شده بود سمت من
برو یه کتاب خونه دیگه
مگه پارتیشن بندی نیست کتابخونه؟ دیگه الان واقعا تو این زمان زشته ادم تو کتابخونه با کسی چشم تو چشم شه😂
میگفتی :هنننن نَدیییی؟!
+به ترکی ها چیهههه؟!!!
نه والا تازه اون کم بود یکی دیگه که بنظرم عاقلنر بود اونم اومد جلوم نشست..حالا تازه با عقدههه باز میکرد جلوم میخورد..هی صدای خوراکیاش یا قلپ قلپ میخورد ابمیوشو واقعا خیلی عقده ازش میبارید دیگه اولش خاستم دعوا کنم بلند شد رفت بعد دوساعت که من خسته شده بودم اومد ..تازه من خیچی نخورده بودم اون میدونست انرژی ندارم دیگه اومد
😂😂😂😂
یاد چندتا عقدهای افتادم همین امسال
یکیشون از اول با من لج بود بدبخت حسود
یه بار شروع کرد گیردادن که تو صدای مدادت میاد منم چنان دمش رو چیدم که دیگه جرات نکرد اذیت کنه
یکیشونم دختر فامیلمون بود
پشت سر من به بچهها گفته بود این سه ساله پشت کنکوره اینا جای ما رو میگیرن(کلا یک سال و نیمه برای کنکور میخونم قبلش مشغول دانشگاه و کار بودم)
منم گفتم خب کاری نداره ایشالا تو هم سه سال می مونی اصلا چهارسال می مونی پنج سال می مونی تا قبول بشی
فعلا مامانش برام تو قیافه است منم محل سگ بهشون نمی دم😊
خب چجوری دم دختره رو چیدی؟اره منم میدونم از حسودیشه که اینجوری میکنه هرجا هم میرم ازینا پیدا میشه شانس من..من ازخونه از دست این سه تا عقده ای روانی رفتم حالا درجا اونجا اون سبز شد😑🤌🏻🫣حالا اخه محل نمیدمااا ولی خیلی نزدیک بود دقیقاااا جلو روم بود..بعد خوراکیاشو باصدا بلندد میخوردو باز میکرد.منم که خودم مشکل دارم توی تمرکزکردن دیگه
کدوم کتبخانه ؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
