بعد یه چیز دیگه اینکه قبلاً گرمایی بود و موقعی که وارد اتاق شدیم تخت نزدیک شوفاژ رو بزور داد به من گفت من نمیتونم تحمل کنم
حالا برعکس شده و سردشه همش منم نزدیک شوفاژم گرمم میشه
دیشب شوفاژ رو خاموش کردم دوباره پرید بهم و رفت تو تمازخونه خوابید
من از شدت ناراحتی دیشب خوابم نبرد
بهش پیام دادم و حرفامو زدم هیچ جوابی نداد خیلیییی بهم برخورد
چند روز پیش هم رفتم پیش مشاور بهش زنگ زدم بیا حرف بزنیم دوباره نیومد
چقدررر این آدم کثیفه چقدرررر من ازش متنفرم
کاش میشد تا آخر عمرم نبینمش