خیلیی ازش دلخورم‌خیلیی سه سال کامل عذابم داد با حرفاش تیکه کنایه هاش خراب کردنم بین‌مردم
با تهمت زدن الکیش نزدیک بود زندگیم‌از هم بپاشه ینی حاصر بودم بمیرم ولی دیگ با پسرش زندگی‌نکنم اینقد جون به لبم کرد
الان میخاد بره حج پیش یکی گفته‌بود میخوام فردا برم‌از پسرم و عروسم حلالیت بگیرم خیلی دلم‌پره ازش هیچوقت دلم صاف نمیشه هیچوقت قلبم اروم‌نمیگیره نمیتونم حلالش کنم‌چیکار کنم چی بگم دلخوری پیش نیاد
اصلا نمیگم ببخش ولی بنظرم اگه تلاش کنی ببخشی، قلب خودت هم آروم میشه..
خب حلال نكن جلوشم جوری نگو که بخشیدی که دروغ نباشه بگو خدا ببخشه ایشالا فلان
بخشش از بزرگانه
اگر بخوایی بزرگ بشی باید بتونی ببخشی وگرنه همیشه تو همین سطح باقی میمونی
حرف دلت رو صاف بهش بگو به جهنم که ناراحت میشه
بگو خدا ببخشت
اصن حرفی از بخشش خودت نزن اونو ک بگی درسته
حتی اگر لفظی بگی بخشیدم تمومه حتی اگر از ته دلت راضی نباشید هر وقت گفت حلالم کن بگو خوش بگذره مارو هم دعا کنید اصلا نگو می‌بخشم مگر اینکه بخوای ببخشیش
مادر شوهرم منم زنگ زد مثلا حلالیت بگیره
همچین پشت تلفن نیش زد هنوز بهش فکر میکنم میخوام بزنم بکشمش
هیچوقت نمیبخشمشون
مگه خدا از قلب ادماوخبر‌نااره؟؟
اون‌اینقد مغروره نمیاد بگه‌ببخشیو‌مطمعنم
ولی اون‌خانوم‌بهم‌گفت‌مادرشوهرم‌بهش‌گفتع از عروست‌حلالیت‌بگیر اگر‌نکنی‌گناه داره حج‌رفتنت قبول نیست اونم‌گفته‌میخام فردا‌برم خونشون‌دیگ‌نمیدونم‌بیاد یا ن‌از طرفیم‌وظیفه خودم‌میدونم‌قبل‌رفتنش‌برم‌دیدنش بخاطر شوهرم‌نمیدونم‌چکار‌کنم
