2777
2789

دو ساله عقدم.بعد کلی مشکل چن ماهه پیش نامزدم رفت سر کار.همونجا خونه رهن کرد.بعد منو برد همونجا که شروع به خرید جهیزیه کردم.یه ماهی باهم زندگی کردیم.یه شب قبل یلدا دعوامون شد خیلی بد،من برگشتم خونمون.یلدایی برام نیاوردن.نامزدم تمام اتفاقات این دو سالو به خواهر و مادرش زنگ زد گفت.هر چی بود و نبود.دو هفته بعد دعوا اومد شهرمون.چند روز اینجا بود ولی نیومد یه سر از نزدیک صحبت کنیم خانوادم منتظر بودن بیاد ولی اومد دورشو زد و برگشت!بعد برگشتن زنگ زد بهم گفت من اومدم چند روزی اونجا بودم مرخصی گرفته بودم  و الان دوباره برگشتم سر کار(حالا من بهش میگفتم یه ساعت زود بیا اصلا گوش نمیداد).گفتم چرا نیومدی حرف بزنیم در جواب گفت خودت رفتی خودت میای!!بعدش گفت سر کارم بهت بعد کار زنگ میزنم که نزد موند یه روز بعدش زنگ زد.منم اون روز جواب ندادم.روز بعدش دوباره شروع به زنگ کرد که در کل گفتم حرف حسابت چیه گفت خواستم حالتو بپرسم!!منم در چواب گفتم حال خواهر مادرتو بپرس.ازشون اجازه گرفتی زنگ میزنی..‌‌

بد جور دلخورم.اصلا از دلم بیرون نمیره.چرا حرفامو به همه گفته.دروغ و تهمت.‌‌‌..

پنج شنبه بعد چند بار زنگ زدن جوابشو دادم بحثمون شد گفت ساعت ۷ زنگ میزنم الان که شنبس زنگ نزده.دلیل این کاراشو نمیفهمم.دلم میخاد تلافی کنم بد جوری جیگرمو آتیش زده.خردم کرده.حالا یه بار زنگ میزنه میگه زتدگیمو دوست دارم که زنگ میزنم.یه بار میکه مهریتو بزار اجرابرم زندان بهتر از زندگی با توء!یه بار میگه زنگ میزنم نمیزنه.فازش چیه

از شب یلدا تا الان بلاتکلیفم.دلشوره دارم.در ضمن نمیتونم بهش اعتماد کنم.یه بارمم تو جرو بحث تلفنی صدامو ضبط کرد و به پدرم گفت صداشو ضبط کردم.حالا میگه نه اینکارو نکردم!عادتشه زیاد حاشا میکنه و میزنه زیر همه چی.

ببخشید طولانی شد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مراسم عروسی نمیخاستین بگیرین

چند سالشه؟ 

باید تو زندگی براش جا بندازی که مسایل بینتون رو به کسی نگه و راز دار هم باشین

فَاصبِر اِنَّ وَعدَالله حق وَلایَستَخِفنَّک الَّذینَ لایوقِنون...... مُهری از مِهر ❤حسین(ع) ❤حک شده بر یاقوت دلم .. از ازل تا به ابد شکر کنم حکاک را❤
از وقتی رفته یه شهر دیگه یه آدم دیگه شده.از خانواده ی کنجکاوش که یه موضوع رو بزرگ میکنن هیچ خوشم نمی ...

مادرش اینا هم همون شهرن؟ باید اونجا زندگی کنین؟

فَاصبِر اِنَّ وَعدَالله حق وَلایَستَخِفنَّک الَّذینَ لایوقِنون...... مُهری از مِهر ❤حسین(ع) ❤حک شده بر یاقوت دلم .. از ازل تا به ابد شکر کنم حکاک را❤

اگه میتونی و دلت باهات راه میاد بزار بره وردل مامان جونش

چون معلومه خیلی بچه س ی درد زندگی نمیخوره 

❤از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم...باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم🌹

تو همه ی زندگیا هست

ما ک دوساله قبل  عروسی باهم بودیم و ۴ ماه از. عروسی میگذره کلی دعوا. داریم

دوران عقد. بیشترش خونه ی. بابام اینا دعوا بود

الانم ک. عروسی کردیم نزدیک خونه ی. مادرشوهرمم اون. میاد. جدامون. کنه 

طلاقم نمیده میگه دوست دارم 

مامانش میگه دوسش داری حرصش میدی

مقصر همه ی دعواهامونم خودش و. حساسیتای الکیش بوده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792