ماه پیش دوست پسرم اومد خواستگاری رفتیم تحقیق فلان عقد مونده بعد ماه رمضون ، الان عمه م چون خبر ندارن زنگ زده به مامانم که یه نفر همسایمون دنبال دختر میگشت شهرداری کار میکنه مامانم با ذوق اومده بیدارم کرده که خواستگار داری آب داغ ریختن سرم انگار، مامان پسره زنگ زده داره اطلاعات منو میده بهش . این چ کاریه آخه سرم داره منفجر میشه