ببین مادر شوهر و خواهر شوهر و مشکلاتشون برای همه هست.بتونی به خوشیهات دل ببندی و سختی ها رونادیده بگیری برگردی بهتره .البته جزییات زندگیتو نمبدونم .زندگی بعد از طلاق هم برای خیلی ها قشنگ بوده ولی ادم فوق العاده قوی میخواد
فکر نکن کوچیک میشی اون زندگی مال توست .اگه مرد خوبیه برو سر زندگیت .با زنهای زرنگ و کاربلد و دانا دوست بشو،از توکانالهای مختلف تدبیر و سیاست یاد بگیر کتاب بخون و اطلاعاتتو بالا ببر هنوز یک ساله. یک سال چیزی نیست آهسته آهسته راه میفتی و قوی میشی و میتونی دخالتهای دیگرانو کمتر کنی باید شوهرت بهت اعتماد کنه که تو از همه بهتر بلدی زندگیتو مدیریت کنی
قدرت مادر شوهر خیلی زباده متاسفانه .برو بببن طرف بیست ساله زدگی میکنه اما هنو مادر شوهرش داره دخالت میکنه.باید بواش یواش شوهرتو یادش بدی محض احترام بهش بگه چشم اما در نهایت خودتون کارتونو کنید یا اگه نمیشه صبور باشی و چشم پوشی کنی .بببن کدوم کفه ی ترازو سنگین تره.ارزش داره بونی بمون، تا ابدیده و کاربلد و زرنگ بشی و کم کم شوهرت یاد بگیره چطور دخالتهای مادرش رو مدیریت کنه که اونم بهش توهین نشه وگرنه هی حساستر میشه و میخواد بیشتر دخالت کنه باید با پنبه سر ببری