امروز کلیدای خونه جدیدمون رو گرفتیم منتظرم شوهرم از سر کار بیاد بریم چند تا وسیله و اینام ببریم💃🏼💃🏼
تازه دیشب با شوهرمم بحثم شد سر دخالتای باباش ، از دیشبه باهاش سر سنگینم ولی انقد خوشحالم مطمئنم یادم میره و باهاش حرف میزنم دوباره😂🤦🏼♀️
ولی مهم نیست ، مهم اینه بعد ۲ سال خون جگر خوردن تو شهری که از مامان بابام دور بودم و شوهرمم با زن قبلیش اینجا زندگی میکرده و با مخالفت کردنای خونواده شوهرم بالاخره موفق شدم ببرمش شهر خودمون و خونه جدید😁😁😍😍😍
الان که اجاره کردیم انقد خوشحالم ، یروزی اگه خونه بخوایم بخریم فککنم سکته میکنم😂😂