ما چند تا دوست داریم که باهاشون رفت و آمد داریم. چند روز پیش قبل ماه رمضان مادر شوهرم همه ی اونا رو دعوت کرد خونش خواهرشوهرمم بود ولی به من نگفتن بیا هیچی نگفتن. خلاصه مهمونیشون تموم شد. حالا چند روز دیگه افطاری میخواد بده فامیله پدر شوهرمو به من گفت بیا کمک کن اش درست کنیم و تدارک ببینیم. منم اصلا دلم نمیخواد برم بهم برخورده و ناراحتم ولی چیزی بهش نگفتم.
چیکار کنم بفهمه ناراحت شدم و دوست ندارم برم کمکش