سلام به همگی
متن یکم طولانیه یبخشید خواهش میکنم بخونین متن رو بهم کمک کنین🙏🙏
من از سن ۱۴ سالگی یه حسی به یکی از دخترای فامیل داشتم دوسش داشتم پیش خودم گفتم حتما واسه بلوغ اینا هیچ وقت هم بهش چیزی نگفتم تازه ازم نزدیک دوساله و نیم بزرگتره ولی کلا ما بچه های فامیل باهم خیلی شوخ خنده ایم
ولی وقتی بزرگتر شدیم(( یه چند تا از پسرای فامیل سعی میکنن با تخریب جلوی بقیه خودشون ببرن بالا تر و یجور بقیه رو نردبون کنن من این کارو نمیکنم چرا کسی رو خراب کنم از خودم دفاع میکنم اخه جواب دادن کاری نداره ولی با کسی کاری ندارم)).
و گذشت شدیم ۱۹ سال و هنوز بهش علاقه دارم واسه همین سعی سمت دخترای دیگه برم که شاید فراموش کنم ولی نمیشد زیاد
این چند وقتی دیدم وقتی توی یه جمع هستیم با همه بگو بخند داره با من یکم سرده تره نسبت با بقیه و باهام کل کل میکنه
نگاه میکنه منو ولی بدون هیچ واکنشی فقط نگاه میکنه عین جغد
گه گداری یه به صورتم دستشو میکشه طی شوخی ها اینا ،دور هم جمع که بودیم داشتیم هندونه میخوردیم بهم گفت از توی ظرف بهم هندونه بده، بعد گفت من بزرگ دوست دارم خودت میدونی چیرو میگم
بعد شب یلدا بود یه کتاب شعر حافظ داشت واسه همه شانسی باز میکردن یه نیت میکردن اینا رسید بهم نتیجه این بود از دنیاگدل بکن برس به کمال اینا من گفتم من میام سمت تو تورو میگیرم میخندید یواش میزد تو صورتم میخندید
شبش واسم تو اینستا یه ویدیو فرستاد من جوابشو دادم و بعدش یه چند تا ویدیو من فرستادم ولی جواب نداد
من اومدم توی تل بهش گفتم یکم بگو بخندو اینا یه داستان خنده دار واسش تعریف کردم بلکه یکم زبون ریخته باشم اینم میخندید یکدفعه برگشت بهم گفت اینم میدونه تو اوب داری
من بهم برخورد خدایی، بهش گفتم چرا این حرفارو میزنی اینا ولی جواب نداد. من ول کردم
گذشت باز خونه خودشون مهمونی دعوت بودیم رفتیم واسم چایی اوردو برگشت بهم گفت واه واه من واست چایی بیارم پاشو کمک کن منم بهش گفتم ببخشینا
دیدم میگه بیا برو تو باسنم (خیلی ببخشید این کلماتو میگم مجبورم) منم گفتم همرو دعوت میکنی یا منو گفت فقط تورو دعوت میکنم ...
کلا یه وقت هایی ادمو تحویل میگیره یه وقت هایی هم پس میزنه اخلاق تندی داره
من چیکار کنم گیج شدم اوضاع روحیم خوب نیست
ممنون