اصلا نگران نباش و به خودت آرامش بده
قبل ازاینکه دخترم بیاد با پسرم خیلی بازی میکردم خیلیِِالان از آمدنش ناراحت نیستم خداراشکر خیلی هم دوستش دارم ولی دارم میمیرم..کمکی ندارم مامانم بعضی اوقات هست ولی بازم کم میارم
واسه بچه بزرگتره اسباب بازی های بیخطر و سی دی و کارت آموزشی بزار سه سالش بشه میتونی کلاس زبان و خلاقیت بزاری خیلی کارت راحت میشه چند ساعتی نگه میدارن‌چیزاییم یاد میگیره.اما کلن کنار بیا با شرایط چون بچه ها هی بزرگ‌میشن کاراشونم بزرگ‌میشه الان من با هم‌نیان یکی امتحان املا داره یکی مشق و روخوانی بازم کلی کار دارن.....بازم باید برنامه داشت
وای خدا یعنی من آینده میتونماز پسشون بر بیام تو این شهر غریب
منم‌میدونم و قبول دارم پدرا باید کمک کنن اما وقتی یکی کمک نمیکنه دادو بیدادم فایده نداره یا من بیام خودمو با خواهر شوهرم مقایسه کنم یا دوستم که شوهرش غذا هم‌میپزه فقط حال خودم بد میشه پس بهتره بهش فکر نکنم و مشکلمو حل کنم من اینجوری فکر میکنم عصبی نیستم و حالمم خوبه حداروشکر خودمو موفق میدونم هر دو بچمم ممتازن معلماشون میگن عالین نسبت به کلاس و واقعا من کمکشون کردم که نتیجه اینه
پرهام دقیقا از دل من گفتی......مردها فرشته هم که باشن بازم.....
[QUOTE=51657939]پرهام دقیقا از دل من گفتی......مردها فرشته هم که باشن بازم.....[/QUواقعا فرشته هم باشن بازم یه کاری میکنن حرص آدمو دربیارن..
