کی و چطوری متحول شدی

این رویا قبلا تعریف کردم داخل همین سایت ،

یک روز تو شهر غربت و تو خلوت خودم داشتم

تلویزیون نگاه میکردم ، که یک آقای روحانی گفت

ما باید خودمون برای سربازی آقا امام زمان عج الله آماده کنیم ، خدا منو ببخشه اون زمان گفتم ای وای اینقد سمن دارم که یاسمن توش گمه ..

یعنی انسان مذهبی بودم ، اما دغدغه دینی نداشتم

تا این که گذشت و گذشت بعد مدتی تو عالم رویا دیدم ،بانوی مکرمه نشستن و من ژولیده پای ایشان نشستم و از ابهت ایشون لرزه به اندامم افتاده بود

ایشون فرمودند شما خیلی برای ظهور آقا ...وقت کم میزارید ،کارتون انجام بدید تا بیاد این طرف و به ما بپیوندید (نقل به مضمون) تو خواب ۴ تا خانم مشکی پوش دیدم که پشت شون به من بود و با صدای محزون قرآن تلاوت میکردند ...

از این خانم شفاعت خواستم و ..

که از فضل و رحمت خدا و عنایت ایشون اجابت شد ...

از اون جا به بعد متوجه شدم باید برای ظهور حضرت دست رو دست نگذاشت و حرکتی کرد که به نفع ایشون بشه و زندگیم به کلی تغییر کرد .

کمی راجب خودم🤗

من مدت زیادی هست تو نی نی سایت هستم

قبل تر از این کاربری و این شخصیت هم کاربری داشتم

خیلیا تو این مدت ازم راجب امضام پرسیدن و شاید خیلی مختصر تر راجبش توضیح دادم

شاید شرم داشتم از اینکه انقدر گناهکار بودم و شرمنده تر که بیانش کنم

ولی امروز بستر مناسبیه که راجبش حرف بزنم

من یه دختر بسیار کله شق و ناشکری بودم
تو جمع های مختلط حضور داشتم
خیلی کارا که امکان بیان کردنش نیست رو انجام می‌دادم و انگار نه انگار که خدا داره تمام اعمال منو میبینه
نه حجابی نه نمازی نه اعتقادی و نه اصلا میدونستم امام زمان عج کی هستن
شاید داستان من یکم متفاوت تر باشه و خیلی مورد قضاوت قرار بگیرم ولی میخوام تمام ماجرا رو بگم
تو سن ۱۹ سالگی دلبسته یه آقایی شدم که خودش تمام گناهان دنیا رو چشیده بود ولی از لب مرز پرتگاه برگشته بود
من با این آقا ارتباطی نداشتم چون خودش نخواست
یکی از روزای شهریور ماه ساعت ۷ عصر داشتم پروفایل های اون آقا رو میدیدم که یهو حس کردم چیزی از درون داره بهم چنگ میزنه
تنها چیزی که بهش فکر کردم نماز بود با اینکه اصلا نمیخوندم
خانواده مذهبی هم نداشتم و ندارم😅
اعتقاداتمون متفاوته
بخودم اومدم دیدم سر سجاده ام و سجاده خیس از اشکای منه
اونجا دلم یجوری شکست که صدای گریه هام کل خونه رو گرفت
و این شد سرآغاز ارادت من نسبت به خدا و ائمه و شهدا
روز ها و ساعت ها راجب خدا اسلام امام زمان عج و وقایع ظهور خوندم
شبی نبود که با اشک نخوابم
روزی نبود که سر سجاده ام اشک نریزم
حتی خانواده ام هم یه جاهایی مسخره ام کردن 🥲😅

روز ها و هفته ها گذشتن
من رویاهای صادقه فراوانی دیدم و بعضی از دوستان در جریان هستن
محافظی داشتم که به چشم دیده نمیشد ولی بود و همراهیم می‌کرد
انگار که یکی هر لحظه و همه جا باهام بود
خیلی امتحان شدم ولی سکوت کردم
کارم فقط استغفار بود
زمان اذان که میشد قبل از اینکه حتی اذان پخش بشه من تو گوشم اذان رو می‌شنیدم و بیدار میشدم
عفو و غفران خدا شامل حالم شد و من سعی کردم زندگیم رو درست پیش ببرم

همیشه بخشی از درآمدی که داشتم برای امام زمانم بود
کارهای کوچیکی که شاید همگی از روی انسانیت انجام بدیم تقدیم امام زمانم میشد
ترسی از اینکه مسخره بشم نداشتم و ندارم
الان خداروشکر حجابم رو دارم
اعتقاداتم رو دارم
و همسری دارم که علاوه بر اینکه اصلا شبیه من نیست ولی چنان احترام و ارزشی به من و اعتقاداتم میزاره که گاهی میگم مگه میشه همچین آدمی باشه اصلا

خوشحال میشیم برامون تعریف کنید😇❤️

همه ما برای هدفی خلق شدیم

هدف این نیست که بخوریم و بخوابیم و خوش بگذرونیم

وظایفی داریم و یکی از اون وظایف شناخت دین، خدا و ائمه هست