2777
2789
عنوان

خانما خیلی ناراحتم میشه بیاین

152 بازدید | 14 پست

خانما من امروز سرکار بودم و مامانم زنگ زد گفت اومدم بیمارستان بستری شدم و منم خودمو سریع رسوندم

کارهایی که اینجا لازم بود رو انجام دادم و اصلا نگفتن کی مرخص میکنن و... منم امروز روزه بودم ولی اصلا نه غر زدم و نه چیزی

 با روی خوش انجام دادم چون وظیفه م هست 

ولی اصلا مامانم نگفت حالا افطار چیکار می‌کنی و کی میریم خونه سحری چی بخوری و فردا کارتو چیکار می‌کنی

اما همش میگه حالا تو خونه داداشت چی بخوره و مثلا میگه حالا خوبه فلان غذا هست که بخوره و...

خیلی دلم گرفت که اصلا انگار من نیستم😔

حالا هم رفتم پرسیدم که کی مامانم مرخص میشه گفتن باید شب بمونی یه لحظه میخواستم بزنم زیرگریه

از صبح تا حالا کفشامو درنیوردم و دلم میخواد برم تو تختم بگیرم بخوابم و...مسواک و... پیشم نیست 

نمی‌دونم برای روزه م چیکار کنم

حال مامانم خداروشکر خوبه البته 

میفهمم سخته منم مادربزرگم تصادف کرد تو ماه رمضان من حتی شب قدر تو بیمارستان موندم چون کسی نبود بمونه همونجا دعا خوندم سحری خوردم و اینا دیگه چاره چیه

بگذار مسخره کنند چادرت را .سیاه بودنش را. چهره بدون آرایشت را.می ارزد به یک لبخند مهدی فاطمه(عج)🥲

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا رو شکر حالش خوبه

تو بیمارستان غذای همراه نمیدن.

خودت به خودت ارزش بده تا مامانت یاد بگیره مثلا نزدیک اذان باید یه چیزی برای خودت میگرفتی یه کاری می کردی می گفتی من روزم الان اذان میگه باید افطار کنم. یا مثلا بگو سحری نمی دونم چیکار کنم. بیمارستان فکر کنم سحری به همره بده یا می تونی از بوفه بگیری. خودت . خودت رو تحویل بگیر

روزه رو كه بگير حتما ولو بدون سخري برو از سوپر نزديك بيمارستان يه الويه اي چيزي بگير سحر بخور كاري ...

میدونین من از مامانم ناراحتم وگرنه روزه گرفتن برام سخت نیست دلم از مامانم گرفته 

میفهمم سخته منم مادربزرگم تصادف کرد تو ماه رمضان من حتی شب قدر تو بیمارستان موندم چون کسی نبود بمونه ...

واقعا خیلی سخته

دوست دارم بشینم گریه کنم 

آخه فردا حتما باید برای کارم هم جایی برم 

چون هفته ی پیش مهمون داشتیم و نتونستم انجام بدم

وقتی گفتن شب باید بمونین من به مامانم گفتم من فردا برم داداش بیاد 

گفت نه و اینا انگار ناراحت شده بود

حالا خود داداشم هم گفت خسته شدی میام

الان تو اورژانسیم فکر کنم بذارن آقا بیاد چون مرد و زن توی یه اتاق هستن

واقعا خیلی سختهدوست دارم بشینم گریه کنم آخه فردا حتما باید برای کارم هم جایی برم چون هفته ی پیش مهمو ...

به برادرت زنگ بزن بگو بیاد به مادرت هم بگو کار واجب دارم انجام میدم باز میام پیشت

واقعا خیلی سختهدوست دارم بشینم گریه کنم آخه فردا حتما باید برای کارم هم جایی برم چون هفته ی پیش مهمو ...

دقیقا مادربزرگ منم اورژانس بود دم به دقیقه با وضع ناجور میاوردن یا خبر فوت یکی رو میشنیدم خیلی حالم بد میشد خیلی بهم سخت گذشت ولی خب گذشت دیگه زندگی پستی و بلندی داره 

بگذار مسخره کنند چادرت را .سیاه بودنش را. چهره بدون آرایشت را.می ارزد به یک لبخند مهدی فاطمه(عج)🥲
خدا رو شکر حالش خوبهتو بیمارستان غذای همراه نمیدن.خودت به خودت ارزش بده تا مامانت یاد بگیره مثلا نزد ...

آره عزیزم باید همین کارو کنم 

خیلی خوب گفتی ممنونم ازت

از حقوق این ماهم همه را دادم برای قسط و زیر یه تومن ازش مونده ولی برای سحر میرم ببینم بوفه چی داره 


دقیقا مادربزرگ منم اورژانس بود دم به دقیقه با وضع ناجور میاوردن یا خبر فوت یکی رو میشنیدم خیلی حالم ...

وای دقیقا 

از اون طرف کادر درمان هم بنده خداها اصلا اعصاب ندارن

می‌خوام با یه پرستار آقا صحبت کنم اصلا نگاه نمیکنه و نمی‌ذاره اصلا صحبت کنم

روی یه تخت خواب بودم الان هم گفتن بیدار شو🥺

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز