خیلی اعصابم خورد میشد
با خودم میگفتم مگه میشه پدرش یه هزار تومنی به پسرش کمک نکنه ( با اینکه پدرش یکی از ملاک های شهرشون هست )
تا اینکه گذشت و گذشت و گذشت
دیدم همین باعث شد هیچکس حتی یکبار تو زندگیمون نتونه دخالت کنه
برای خونه گرفتن هیچکس کمکی بهمون نکرد ولی تو این ۵ سال یکبار نشده کسی بی دعوت و سرزده بیاد خونمون یا بخواد مدت طولانی بمونه
دوستم خانواده شوهرش براشون خونه گرفتن تو تهران با اینکه خواهرشوهرشم تهرانه ولی هروقت خانواده همسرش میان تهران کلا میرن خونه دوستم و اونجا رو خونه خودشون میدونن در واقع…
اگه اول زندگی هستی و این ناراحتی رو داری به مرور از استقلال زندگیت لذت میبری منت هیچ چیز و هیچکس هم سرت نیست.