میشه ی خورده سیاست یادم بدین؟؟
مادرشوهرم امروز ۴۰ کیلو سبزی خرید منم دلم واسش سوخت دیدم تنهاست رفتم کمکش زنداداشش هم نیم ساعت بعد من اومد
سبزیا رو پاک کردیم و شستن تموم شد
برادرشوهرم ب من گفت آجی خیلی خسته شدیا
دیدم مادرشوهرم گفت همشو ک فلانی ( زنداداشش ) پاک کرد ما دوتا هیچکاری نکردیم
واقعا بهم برخورد سه ساعت خونه زندگیمو ول کردم درسامو ول کردم رفتم کمکش آخرشم کارم انقد بی ارزش شمرده شد
من خیلی آدم ساده و دلسوزیم 🤦🏻♀️
الان خیلی پشیمونم از رفتنم ، دلمم نمیخاد پیش شوهرم گله کنم
عید میخایم بریم مسافرت اوناهو قرار بود مهمون دعوت کنن الان میگه تا شما برنگردین مهمونا رو دعوت نمیکنم چون تنهایی نمیتونم غذا بپزم و اینا
واقعا دلم نمیخاد دیگ ی ذره هم کمک کنم 😒