مادرمو هزار بار از خونه بیرون کرد
هنوز مدرسه نمیرفتم صبح بیدار میشدم مامانمو میدیدم انگار دنیارو بم دادن
یه بار مامان بزرکمو کشوند خونمون که دست مامانمو بگیره ببره. انقدر زجه زدم تا راضی شد مامانمو بیرون نکنه
داداشم تا دوسالش شد دوباره بیرونش کرد و برای همیشه
داداشمو از مامانم محروم کرد، ننه عجوزه اش اومد بالاسرمون و دوسال تمام روان منو به فنا داد
خواهر عفریته اش چقدر پشت من حرف زد و تو روم قربون صدقه ام رفت
سر اینکه با مامانم چت کردم با کمربند سیاهم کرد تا یه هفته نمیتونستم راه برم
این فقط یک صدم درصد تمام حرومی بودناشه
خدایا، ازت خواهش میکنم جونشو بگیر و راحتمون کن🙏🏻
هر کی ام میخواد نصیحت کنه، لطفا به زندگی خودش سر و سامون بده و کامنت نذاره