اون طوری که به بقیه محبت یا دلسوزی می کنم همون طوری جواب پس نمی گیرم، نه اینکه دنبال جبران یا منت گذاشتن باشم اما دوست دارم طرف مقابل قدر محبت یا دلسوزی مو بدونه، اگه نمی تونه جبران کنه حداقل قدر بدونه و ناراحتم نکنه.
خیلی دوست دارم دل سنگ باشم و محبت و دلسوزی نکنم اما نمیشه...
هر ضربه ای هم میخورم فقط به خاطر دلسوزی ها و محبت های الکیه...
اگه محبت و دلسوزی نکنم احساس گناه میکنم و همش حس میکنم آدم خودخواهی هستم و مدام خودمو سرزنش می کنم...
شب هایی که همسرم مریض بود (یه سرماخوردگی ساده) مدام براش دعا می کردم، گاهی گریه میکردم و ساعت خوابم بهم می ریخت اما وقتی منمریض میشم نه اینکه بیخیال باشه اما مثل من نیست، یه خورده میاد رسیدگی میکنه و بعد میره تو اتاق و به کارش مشغول میشه.
یا وقتی کس دیگه ای جوریش میشه من همش براش دعا میکنم، پیام میدم احوال می پرسم اما وقتی من اتفاقی براممیفته اون فقط یه احوال پرسی ساده میکنه و معلومه خیلی به حال و روزم اهمیت نمیده... چکار کنم آدمارو دوست دارم
محبت و دلسوزیم در راه خداست دنبال جبران نیستم اما طرفمنباید جواب خوبی رو با بدی بده...
محبتم نکنم عصابمخورده و همش یه حس سرزنش کننده بهم میگه آدمخودخواهی هستم :)