که تو دیگه سهمی از ارث ما نمیبری و مال بقیست
درصورتی که فقط سهمش از کارگاه رو دادن ،از اموال دیگه چیزی بهش ندادن ولی از بس پدرسوختن نوشتن از بقیش سهمی نداری با وجود اینکه پسر علیل و مریضشون رو بهم انداختن،بدون وجود من وقتی که تنهاست و من پیشش نیستم نشستن ازش امضا گرفتن.
یاد پدر سوختگی پدرش افتادم دم محضر که من بچه سال بودم وادارم کرد امضا کنم که ینی مریضی بچشو میدونم، خیلی خار ... ده است
کاش با اینا وصلت نکرده بودم
چقدر. پشیمونم
چه خانواده های خوبی رو از دست دادم و گیر این شیادا افتادم که سر بچه ی خودشون که مریضم هست کلاه بذارن...
تو رو خدا قبل ازدواج تا کلی تحقیقات نکردین بله نگید راحت
من برای اینکه از دست شرارت های داداش بزرگترم راحت شم بدون تحقیق به این خانواده بله گفتم
ولی باید اعتراف کنم که از چاله تو چاه گودالی افتادم که درومدن ازش سخت و جانکاهه
حالم ازین زندگی که برام ساختن بهم میخوره
زوری دارم تحملشون میکنم
خدا لعنتشون کنه