چرا واقعاً ؟
من خودم خیلی زیاد آدمی بودم که همدلی میکردم غصه می‌خوردم ولی حقیقتا خسته شدم اصلا حوصله ندارم ناله های بقیه رو گوش کنم
بعد جالبه اصرار میکنن که بگن بدبختن
واقعاً حالم بهم میخوره ینفر میره تو فاز قربانی
انقدر اینجور آدم دورم دارم که فقط لحظه شماری میکنم ازدواج کنم دور شم از همشون
چون ماها عادت کردیم با هزار و یک مشکلی که خودمون داریم بشینیم پای مشکل دیگران
دقیقا من یه زن عمو دارم پولداره مامان من وضعیت مالیشون متوسط همیشه مشکل قصد و اینا دارن اون تا مامان منو میبینه هی ما بدهکاریم هی فلانی یعنی عمکم حقوق نگرفته
دقیقا شرایطی ک سر من اومد آخرشم تاوان دادم بابت دلسوزی
موافقم.
میشه یه کوچولو برای مادرم دعا کنی😞💔 سرطان داره
میخوان چشم نخورن ما هم تو فامیلهامون داریم وضعیت مالی توپ ولی همیشه گریانن
