منم تو بین راهیه یه مسافرت یبار یه پسره بود از جلوم رد شد یه تماس چشمی کوتااا داشتیم
بعد تو کل مدت توقف حس میکردم منتظره خالم یلحظه تنهام بزاره بیاد جلو انقد دقیق چشاش روم بود
اخرش استراحت تموم شد همه سوار اتوبوس میشدن من یچیزو جا گذاشته بودم اومدم بدوام پایین با این پسره که داشت سوار میشد چش تو چش شدم یه سانتیش جلوش وایساده بودم... اقا نگم خیلی اون لحظه دلم براش رففف
بعد گفتم ببخشی و سرمو انداختم پایین دوییدم رفتم
تا رفتم وسیلمو اوردم دیدم هنو سوار نشده وایساده پایین دستش به در...که مثلا اتوبوسه راه نیفته اینا
من سوار شدم اونم سوار شد
هعییییی جوری ک دلم پیش نگاه اون موند نگاه هیچکی نمیشه برام🥲