اصلا مسئله ساده ست پیچیده نیست نمیدونم چرا اینجوری شد....
با نامزدم ( جدی نامزدیم😂) یه قراری گذاشتیم پنجشنبه بریم جایی ( تروخدا سنو نپرسید بزرگیم😂😂)
ما از هم دوریم نمیتونیم همو درست ببینیم
خداوکیلی شما دوران اول زندگیتون دلتنگ نمیشدید؟؟؟ امید من به همین ۱ روز ۱ روز هاست در هفته
خانواده امم سر رفت و امد اذیتتتتت میکنن
برگشت الان گفت اره مادرم میگه کار داره قراره فلانکار رو بکنن
من توضیح زیاد نمیدم سر شناسنایی نشدن
فقط اینو بهتون میگم ک برادرش اونجا هست میتونه توی کارها به اینا کمک کنه ک تا الان همه کاراشو نامزد من میکرده
🔴 عملا در لفافه گفت قراری ک گذاشتیم پر و نمیشه
منم ناراحت بودم و یسری صحبت راجع به چیزای دیگه کردیم
🔴🔴🔴من برگشتم بهش گفتم صادقانه به عنوان نزدیکترین آدم بهت
تو کنترل زندگیت دست خودت نیست
اصلا تو این زندگیو مدیریت نمیکنی !!! بقیه برات تعیین تکلیف یعنی قراره بکنن؟؟؟ تا کی؟؟؟؟
حقیقتا دوست داشتم بگم عاقا نوکر داداشت و مادرت اینا نیستی تا الان ۸۰ درصد کارای اون رو تو انجام دادی
حالا ۱ روز تو نباشی چی میشه
داداشت اونروز رو کمک مادر پدرت کنه😐😐😐🥲
به قول معروف اینهمه رمضون یه بارم شعبون !!
رفت تو فکر....
یهو دیدم همونطور ک غرق فکر شده
زد زیر گریه 🤦🏼♀️🤦🏼♀️🤦🏼♀️🤦🏼♀️🤦🏼♀️
اصلا هاج و واج موندم
اره میدونم رو خانواده اش حساسه
خودش ناراحته ک گیر کرده
ولی واقعا داشت خفم میکرد