بابام دیشب خوابید بیدار شد قاطی کرد سر هممون داد کشید رفت بیرون نیومد خونه برای غذا مامانم گفت بیاید بخوریم جمع کنیم
امروز اومد گفتیم بیا ناهار نیومد رفت بیرون تا الان منتظرش بودیم بیاد.اومده میگیم بیا غذا نمیاد میگه معده م درد میکنه مامانم میگه صبح صبحونه هم نخوردی بیا داد میکشه
دلم داره از بغض میترکه چیکار باید کنم
همش داد میزنه سرمون انگار مودیه
خسته شدم ازش حس میکنم دیگه دوستش ندارم🥺