این دو تا با هم رفیقن و تقریبا میشه گفت پولدارترین پسرای کلاسن
یعنی بابای پولدار دارن
منم کارورزی ترم آخر پرستاری واسه ی درسی رو با اینا افتادم
امروز روز دوم بود
ظهر دعوتم کردن واسه ناهار باهاشون بیام بیرون
برگام ریخته بود...تشکر کردم و گفتم نمیتونم بیام
ولی راستش چه قدر دلم میخواست برم باهاشون...آخه خیلی وقته ی غذای رستورانی خوب نخوردم...اونا رو هم مطمئنم بهترین جای شهر میرن...هعیییی...کاش منم بابای پولدار داشتم
جفتشون ماشین گرون دارن...پول رستوران براشون پول خورده