من دو ساله ازدواج کردم تو عقدیم
شوهرم شهر دیگه خونه و وسیله داشت منم بعد عقد اومدم اینجا
حالا چند روز دیگه سال خونه تموم میشه و شوهرم میگه بریم شهرستان ، پیش مامان بابام که من اینجا تنها نباشم
خودشونن کل فک و فامیلشون شهرستانن(همشهری ایم)
ولی چون اخلاق پدرشوهرم بده کلا با فامیلاشون رفت و آمد نمیکنن
خود پدرشوهر مادرشوهرم و برادر شوهرام اخلاقشون جوریه که یه سره چتر باز میکنن خونه ما یا خونه بابام
مخصوصا مادر شوهرم که از خداشه یکی براش بشوره بپزه خودشم کوچیک ترین کمکی نمیکنه
یه سره هم به شوهرم میگه بیا منو ببر خونتون😐😐😐😐
دیشب خونه پدرشوهرم بودیم صحبت شد که میخوایم اثاث کشی کنیم اصلاااااا حرفی از کمک کردن نزدن که هیییییچ😐
هزاااار بار گفتن خیلی خوبه برین ما یکسره هم میایم اونجا همش ۱۰ روز ۱۵ روز می مونیم😭😭😭😭😭
شوهرمم یکسره با ذوق میگفت اره حتما بیاین
اصلا با اسنپ بیاین من خودم بر میگردونمتون
یا تنها میشیم همش میگه خیلی خوب میشه مامانم و داداشام میان پیشمون میمونن
بخدا از دیشب انققد جوش زدم معده و قلب برام نمونده
بگین چکار کنم که شوهرم بهش برنخوره دعوا راه بندازه دم رفتنی😭😭😭😭😭
چون عصبیه با کوچیک ترین حرفی داد و بیداد راه میندازه