ازدواج سنتیااا

چرا خیلی اذیت شدم با کوچکترین حرفی که مطابق میلم نبود به سرم میزد طلاق بگیرم همش میگفتم من چرا ازدواج کردم کاش مجرد میموندم ولی کم کم محبتاش به چشمم اومد دیدم که چطوری به هر دری میزنه تا منو راضی نگه داره الان واقعا طوری دوسش دارم که هیچکسو به این اندازه دوس ندارم حاضرم بخاطرش هرکاری بکنم تا حالش خوب باشه و از رفتارایه اوایل ازدواجم شرمنده ام خداروشکر میکنم که سرراهم قرارش داده تا باعث آرامشم بشه

عزیزم من اگه تا صبح باهات صحبت کنم باز اگه خودت نخوایی که دوستش داشته باشی خوبیاشو نبینی محبتاشو نبینی هیچ فایده ای نداره هرچقدر همسر آیندت برای دیده شدن تلاش کنه ولی تو هیچ تلاشی نکنی براش بی فایده هستش

خودت باید بخوایی که تغییر کنی و حستو بهش نشون بدی

ببین این حرفاییکه زدم درصورتی برای شماهم تکرار میشه که مثل من همه جوانبو سنجیده باشی بعد بله بگی مثل اینکه با موقعیت مالیش اوکی باشی خانواده هاتون در یک سطح باشن اختلاف طبقاتی نداشته باشین با خانوادش اوکی باشی با همه چیش کنار اومده باشی و قبولش داشته باشی

من فقط یه مشکل داشتم اینکه دوران مجردی سرکار میرفتم بعد ازدواج همسرم نذاشت برم سرکار ولی اینم بهم گفته بوداا تو حرفایه خواستگاری منم قبول کرده بودم بعد ازدواج بیشترین اذیتم سر این موضوع بود که حس میکردم بهم اعتماد نداره که نمیزاره برم سرکار رفته رفته متوجه شدم بخاطر راحتی خودمه که دوس نداره کار کنم با این قضیه هم کنار اومدم

و درآخر اینکه از یه مشاور شنیدم بیشترین اختلاف زوجین دوسال اول زندگی زناشوییشونه اگه این دوسالو بتونن باهم کنار بیانو کارشون به طلاق نکشه دیگه جدا شدنشون از هم خیلی سخت میشه و تقریبا به صفر میرسه واسه من این موضوع ثابت شدست چون واقعا الان از انتخابم خیلی خییییلی راضیم اگه برگردم عقب بازم انتخابم همین مرده