خونه ماکوچیکه دوطبقه امده بودخونمون ایفنمون درست کنه برای طبقه بالامون گفته اون اتاقه چی بوده بالادم درخونمون گفت سگهانگیرنمون خواهرم بهش گفته مابدردهم نمیخوریم گفته من ازاون شبی امدم درخونتون فهمیدم بدردهم نمیخوریم چون خونمون کوچیک بوداوناتوروستاخونشون بزرگه مامانم باحرفاش دلش شکست گریه شداگه خداباشه بایدجواب این ادماروبده😔