بالاخره تغیر رفتار با مادرشوهرم دادم

سلام قشنگا شبتون نیک من همونی م که مادرشوهرم بخاطر نخریدن تاج گل روز تدفین پدرشوهرم چهلم دعوتم نکرد ؛ من با مشاور حرف زدم ایشون مثل شما دوستان نظر به تغیررویه من داشتن و از من خواستن به ادمها حسب لیاقتشون بهاو ارزش بدم نه شعور و‌معرفتم . من برای این خانم پارسال تولد قشنکی کرفتم ( تو‌کل زندگیش حتی پسر و‌شوهرش بهش شاخه گل نداده بودن چه برسه جشن ) ، روز مادر عین هدیه ای که برای مادرخودم گرفته بودم تهیه کردم ، برای از عزادراوردن هم روسری گرفتم که بچه های اینجا و‌‌مشاور گفتن وقتی دعوتت نکرده بهش نده . خلاصه فاصله رو رعایت کردم امروز صبحم از بالای نربون پرت شده پایین و‌اورژانس اومده برده بیمارستان و چون ببهوش شده بوده و سنش هم نسبتا بالاس امشب نگه ش داشتن همسرم زنگ زد که برم بیمارستان همراه باشم من هم نپذیرفتم ( بخدا بی عاطفه نیستم اماایشون مثل مریم امیرجلالی دعوا داره به اسم رک بودن رسما ببشعوره حتی وقتی میبینه نمیتونه ایراد جدید ازم پیدا کنه تمیز نبودن ماشینم رو تمسخر میکنه چندوفت پیش رفتیم محلشون خرید کنه یه کارتن خواب مظلوم خابیده بود رفت لگد زد بهش گفت حتما تو پارسال دزد خونه ما بودی ، گفتم گناه داره چیکار میکنی مادرجون ، یا‌مثلا من پریودم برای اینکه شوهرم چایی نبات برام خریده بود ۱ بار فلاسک و نبات فله ای میاره پسرش خرج نکنه ، یا میریم بیزون بدو میره صندلی جلو‌میشینه که من عقب بشینم 🙂) خلاصه که از وقتی فاصله گزفتم که البته دلیلش خودش بود که منو مثل هوو دید نه دختر حال دلم خیلی بهتره روابطم هم باهمسرم بهتر شده . گاهی رها کردن ببشتر به ادم کمک میکنه