2777
2789

وقتی که به رفتارهای متناقض دوستانم با بچه هاشون نگاه میکنم واقعا گیج میشم. یک نفر هست که مدام بچه اش رو میسپره به مادر و پرستار که به کارهاش برسه یا کلا تو مهد هست نمیدونم کی همدیگه رو میبینن و وقت میگذرونن.از طرفی هم مادرهایی که یک لحظه هم جدا نمیشن اینکه بخوای تعادل برقرار کنی چقدر میتونه سخت باشه؟ خوشحال میشم نظر مامان های خوب رو ببینم چون واقعا تعادل برقرار کردن تو زندگی برای خودمم یه مساله مهمه و شاید اینطوری موفق تر باشم.

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

الان همه میان میگن نههههه نباید خودتو وقف بچه کرد ولی همهگی این کارو میکنن😂

کارشناس رادیولوژی هستم..هرسوالی درباره عکس واسکن وماموگرافی وعکس های رنگی رحم،روده،معده و..دارین میتونین بپرسین..خوشحال میشم کمکتون کنم

من رفتار متعادل رو برای خودم میپسندم 

نه کاملا در همسرم و بچه ام حل میشم و خودم و زندگی اجتماعیم و پیشرفت شخصیم رو فراموش میکنم و نقش قربانی مظلوم و مادرفداکار ابدی  رو ایفا میکنم  و نه درمقابل این دوتا عزیزم خودخواهی میکنم این نظر. و روش شخصی من برای زندگی خودمه 

حال متکلم از کلامش پیداست

بنظر من تعادل باید باشه یعنی اگر مادر مدام خودشو نادیده بگیره هم خودش آسیب میبینه هم بچه.اما باید هم برای بچه وقت بذاره چون بچه ای که بدست جامعه تربیت بشه همون جامعه رو نابود میکنه.دیدم که میگم

یه روزی میاد که حال همممون خوب باشه...

نه خب نباید وقف بچه اش کنه کامل ولی خواه ناخواه اون اوایل وقف میشه مگه بقول شما پرستاری چیزی

وزن شروع》90 وزن هدف》۶۵...پشت کرده ام ب گذشته...ب روزهایی ک با اندوه شب شدند...دشمن شده ام با آنها ک مرا ن تنها یکبار بلکه هزار بار آزردند رو ب آینده ای نشستم ک هیچکدام از آن آدمها و روزهای ملالت امیز،درونش جایی ندارند.مادربزرگ همیشه میگفت:روی زخم های دلت مرهمی نگذار!صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند...گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام،دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم.باید یاد بگیرم برای هر رنجشی پماد امید بخشی نیس؛درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخمی،روح را ب انزوا نبرد...حالا آدمی شده ام بیگانه با انچه تصور میکنی.هرچقدر میخواهی طعنه بزن و کنایه هایت را در دهانت بچرخان!من تنها آینده ای را میبینم ک نه برای تو جایی هست نه روزهای  هدر رفته!مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی:مرهم همیشه دوای درد نیس،گاهی باید بی اهمیت بود درد خودش از خانه میرود...!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز