پیرو تاپیک اعتماد نکردن به اسنپ

خیلی خیلی. اون سری دستم خالی بود برا شارز گفتم من ماه بعد میدم چنان ابرو ریزی کرد خواست وسایل منو بریزه بیرون هرچی گفتم خدا خیرت بده مدارا کن گفت من خدا را نمی‌شناسم فقط پول. تازه فرهنگی هست 

خوب میگم مثلا اومده سر گوش آب بده ببینه کسی خونه است من تنهام تنها نیستم چه میدونم اونکه من دیدم برا شهوتش، بچه خودش، را هم فراموش، کرده من که دیگه براش یه طعمه آماده هستم اشتباه کردم باید میگفتم مدیر مجتنع دایی من هست چه میدونم عموم هست هرچند اگه بخاد آمار بگیره میگیره مدیرم میگفت بهش 

میگه در بازه برا ساکنین آخه ساکنین کلید دارن اصلا نمیشه یه کلمه حرف زد باش شروع میکنه داد بیداد. بلوک اون طرف بخدا مدیرش عالیه بافرهنگ. درم همیشه تا 9 صبح بسته است یکی از همسایه های اون بلوک باش رفت آمد دارم میگه چند بارم قبل کار صبح رفتم براش غذا ببرم دیدم ساعت 8 در بسته است ولی مال ما تا صبح بازه معلوم نیست کی میاد نصف شب. خونه قبلی که من یه شب متوجه شدم یکی داره به قفل در ور میره. بعد دو روز متوجه شدم بله یکی نصف شب میاد سراغ بقیه درها هم رفته دوربین دیده بودن فقط من نبودم خدا رحم کرد کلید پشت در بود 

دیده من مرد بالا سرم نیست خونه ام دارم گفته خوب میشه شکارش کنم اول با زبون گفت اون طو گفتم بعدم اون آشنا تهدیدش کرد نمیدونم ولی دیده آره خوب یه خانم هست تنها خونه هم داره میتونه بره مجانی شهوتش را خالی کنه برا اونکه عالی میشه چقد آدم بی شخصیت من انداختمش بیرون بعد به موبایلم زنگ میزنه مردی که بچه اش تو کما باشه برا دنبال این چیزا دیگه حرفی میمونه؟؟؟ 

تو را خدا به هیچ کس اعتماد نکنین یه حسی گفت باش، نرو موندم تو رودربایستی با اون اشنامون گفت همکارم میاد نکردم بگم نمیخاد بیاد خودم ماشین میگیرم اونم که خودش را درگیر نمیکنه چرا ناراحت شد بشم زنگ زد ولی اونم زنش گفته چرا خودت را درگیر کردی میگه تایید شده آموزش پرورش مگه اینهمه پرونده تعرض به بچه ها فاش، نشد اونا که اونجا کار میکنن خواجه نیستن که 

عزیزم این مرد رئیس هیات مدیره کل 9 تا بلوکه همش ازش دل خوش ندارن ولی کسی خودش را درگیر نمیکنه منم بش گفتم درو شب ببند نصف شبها گاهی صدا می‌آمد حالا من چون اون طو. شده امشب به اون ربطش دادم شایدم اون مرتیکه نباشه ولی قبلش گفتم بارها میگه خانم شما می‌ترسی تنهایی به بقیه ربطی نداره.. تا صبح بازه بخدا شبهای قبلم من برا نماز بیدار میشدم نماز شب هی صدای پامیاد که میرن میان آخه افراد معلول این منطقه زیاده جای مناسبی هم نیست بقیه بلوکها میبندن اصلا بلوک اولی که روزم بسته است 9دتا بلوکه دوسه تاش همیشه بسته است من برا اجاره که سر میزدم از مدیر سوال کنم میدیدم بسته است آخه همه کلید دارن لزومی نداره باز باشه 

افراد معتاد ببخشین 

حالا بدتر نگهبانش خودش به من پیشنهاد داده بخدا میگم مرد میانسالی هست یعنی به هیچ کس نمیشه اعتماد کنم روز اول گفت کاری داری من میام خودم شبها هروقت آخر شب شد زنگ بزن بیام بالا مرتیکه عوصی از وقتی گفته میبینمش راهمو کج میکنم جواب سلام هم نمیدم خودش را جمع جور کرد به همسایه هم گفتم گفت منم یه بار براش غذا بردم گفت چقد قشنگ شدی خوردنی شدی اونم بدش اومد 

مجتنع قبلی هم سه تا نگهبان داشت هر سه یکی از یکی بدتر هوسباز تر. پیر هم بودن حالا این جون هست ناراحت بودن میگفتن چرا خانم های مجرد به من محل نمیدن قبلی که داغون بود یکی شون میگفت بت پول میدم به مدیر مجتنع قبلی گفتم اونم گفت رسیدگی میکنم بعد یه روز گفت کاری داری هرکار من در خدمتم خانمم آخر هفته ها میره شهرستان میخوای بیام سرت بزنم مدیر بود اونم بازنشست ارگان نظامی بود... بعدم دید محل ندادم خودش را جمع کرد یعنی کثافت همه را برداشته 

مردای ایران خیلی پررو شدن. من رو دلسوزی برا نگهبان مجتمع قبلی یه وقت غذایی چیزی می‌بردم یکی شون وصع مالیش خوب نبود دیدم طرف انسانیت منو چیز دیگه برداشت میکنه دیگه تا 8 ماه بعدش نه سلام نه علیک راهم را کج میکردم جنبه ندارن بخدا هیچ کدوم از بس خودشون خرابن.