برادر شوهرم به من تهمت هر.زگی زد. منم رفتم به پدر و مادرش گلایه کنم هر دو پشت پسرشون در اومدن و مارو از خونه بیرون کردن. با این حال فردای اون روز به پدرشوهرم زنگ زدم گفتم خوبین؟
گفت اگر تو و شوهرت بذارین ما خوبیم.
منم دیگه خودمو کنار کشیدم و هنوز که هنوزه بعد از ۲ سال نه زنگ میزنم، نه میرم خونشون.
یکسال که کامل قطع رابطه بودیم. الآنم گاهی هر دو سه ماه یکبار دعوت میکنن میرم. اگر هم نرم اونا میان ولی زیاد تحویل نمیگیرم. چون کاملاً سرد شدم.
اما خب اگر نیازمند بشن باز هم میتونم پدرشوهرمو تحمل کنم چون بیشتر ساکته و اهل دخالت نیست.
ولی مادرشوهرم هرگز. چون به راحتی میتونه بین من و شوهرمو خراب کنه