خیلی متاثر شدم تاپیک های قبلی تون رو هم تا حدودی خوندم
اول از همه فکر کردن به زندگی گذشته کار رو سخت میکنه
دوم اینکه نمیشه فکر نکرد
پس راهکار چیه ؟
به نظر بنده تلاش برای فکر نکردن خودش یجور فکر کردنه
اول اصلا تلاش نکن که فراموش کنی
دوم پذیرش هست یعنی این رو باید بپذیری که در این دنیا همه زندگی های مشترک سر انجام زیبا نداره برخی از بی وفایی برخی از بیماری و مرگ و تصادف موجب از هم پاشیدن زندگی میشه
پس دل در گرو خالق یکتا بسپار و توکل به خداوند مهربان بکنید که خودش چاره ساز تمام مشکلاته
امیدوار نباش که این اقا برگرده چون امیدواری و تلاش زیاد شاید موقتی حالت رو خوب کنه ولی بعد از مدتی روح و جسم خسته میشه از انتظار و امیدواری بیش از حد اونوقت بیشتر آسیب خواهی دید به زبان ساده با مشکل امروزت کنار بیا و به فردا های دیگر حواله اش نده
ای کاش حضانت فرزندتون رو میگرفتین که در آینده استرس جدایی از فرزندتان را هم نداشته باشین
یه زندگی مادر دختری با توکل به خدا با هم بسازید
و به هیچ کس در این دنیا تا شناخت نداشتین اعتماد نکنید
و به یاد داشته باشید که بازی روزگار هر کس را به طریقی گرفتار میکنه