سریه ماجرایی با برادر شوهرم و جاریم قهرن بامن ولی با شوهرم خوبن اونا بعد بچه داداش من به دنیا اومد هرکاری کردم شوهرم پول نداد براش کادو بخرم چون از داداشم متنفره بعد مدتها جاریم بچه داداشش به دنیا اومد برادر شوهرم پول نداشته بهش بده کادو بخره بعد شوهرخود شیرین من رفته کلی پول داده برا اون بخرن به منم هیچی نگفت تا پیامک دوستش دیدم که سیسمونی داره هرچی پیله کردم چرا دادی مگه نمیدونی اونا بیخود بامن قهرکردن حتی جواب سلام منو هم نمیدن میگه چرا میدونم ولی داداشم نداشت زنش باهاش قهر بوده منم گناهم شد میگم بچه داداش من گناه نداشت سر اینکه تو از باباش متنفر بودی هیچی نذاشتی بخرم خلاصه کلی بحث کردم و غر زدم عادتشه کلا وقتی مقصره سکوت میکنه ودفعه بعد باز همون کارو میکنه هردفعه هم مخفی میکنه..من چیکار کنم این عادتش از سرش بره