دوماه داریم خونه میسازیم سقف و.... زدیم
شوهرم یک هفته هست مغزم خورده میگه چرا مامانت اینا نیومدن یه اسفندبیارن
یا حتی یه زنگ خالی نزدبگه چیکار میکنی کاری کمکی خواستی بگو
مامانم بهم زنگ زد چندباری از من پرسیده ولی شوهرم میخواسته به اون زنگ بزنن
به مامانم یه بار گفتم گفت به من چه مگه من خونه میسازم که بگم بعد برام جبران میکنی و....
تو روستا هم قبل این ساختیم ولی مادرم نیومد دیدنی و اسپند و.... بیاره
ولی برا همه عموهام و عمه و.... که ساختن برده
خودش دوبار خونش تعمیر و کاغذ دیواری کرد آمد موند خونه ما من براش اسپند و شیرینی و کیک و.... بردم
حالا شوهرم لج کرده میگه دیگه بهشون احترام نمیزارم و عید نمیام و...
منم موندم وسط😔
حق با کیه من چیکار کنم روانم بهم ریخته