2777
2789

من خودم تو دوران مدرسه رفتم اما بچه رو نمیفرستم

خدای نکرده اتفاقی بیفته هیچکس گردن نمیگیره، بگیره هم دردی دوا نمیشه

مثل همین حادثه بچه های کرمانی طفلیا

ت کشور ما هیچی استاندارد نیست

نه ماشینا، نه جاده ها، نه اقامتگاها، نه پروتکل امنیتی مشخصی هست برای مراقبت از بچه ها از هر نظر

کلا فقط باید به امید خدا بچه رو فرستاد

من ریسک نمیکنم

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

کرمانی ها هم مطمعن بودن چهار دانش آموز وزن سرایدارو پسرش فوت شدن

اتفاق اگر بخواد بیفته همینجا جلو چشم خودمونم میفته ، مادربزرگ من صحیح و سالم ازین مامانبزرگای رو پا بود که ۶۰ سال بیشتر نداشت یه روز با اصرار فراوان به خاله ام گفت باید بریم کنار دریاچه ارومیه ، با اینکه خاله ام راضی نبود اما بخاطر مامانبزرگم رفتن تو راه تصادف کردن از دماغ بقیه حتی خون هم نیومد اما مامانبزرگم در جا فوت کرد ، هیچکس باورش نمیشد هیچکس ! حالا ممکن بود نرن اما وقتی عجل برسه هر جا باشی یجوری میری 

اتفاق اگر بخواد بیفته همینجا جلو چشم خودمونم میفته ، مادربزرگ من صحیح و سالم ازین مامانبزرگای رو پا ...


عجل فرق داره ولی تو ایران هیچی استاندارد نیست نه اتوبوس نه جاده من راضیم جلو چشمم باشه تا اگه اتفاقی توی راه براش افتاد تا آخر عمرم خود خوری نکنم وعذاب نکشم

بهترین‌ بهانه‌ برای‌ شروع‌ روز‌جدید‌ من فرشته‌های‌ خوشکلم‌ هستن‌ وهمسر‌ مهربونم پسرای‌عزیزم‌ امیدوارم‌که‌زیرسایه‌ی‌ خداهمیشه‌ سالم‌وموفق‌باشد😍😍قلبت را نگاه دار….اگر هم روزی خواستی کسی را در آن جای دهی….سعی کن فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را….بیشتر از خود و کمتر از خدا دوست دارم
اتفاق اگر بخواد بیفته همینجا جلو چشم خودمونم میفته ، مادربزرگ من صحیح و سالم ازین مامانبزرگای رو پا ...

ما خودمون مسافرت میریم، منم قبول دارم اجل برسه فرق نداره کجایی

اما برا بچه یه عمر هم خودت خودت رو سرزنش میکنی هم اطرافیان پوستت رو میکنن

کلا من رو سلامت و تمنیت بچه ریسک نمیکنم

ما خودمون مسافرت میریم، منم قبول دارم اجل برسه فرق نداره کجاییاما برا بچه یه عمر هم خودت خودت رو سرز ...

واقعا هم راست میگین اگه جلوی چشم باشه اتفاقی هم بیوفته انسان انقدر عذاب نمیکشه ولی اگه ازت دور باشه وخدایی نکرده اتفاقی بیفته تا آخر عمر غذاب میکشی

بهترین‌ بهانه‌ برای‌ شروع‌ روز‌جدید‌ من فرشته‌های‌ خوشکلم‌ هستن‌ وهمسر‌ مهربونم پسرای‌عزیزم‌ امیدوارم‌که‌زیرسایه‌ی‌ خداهمیشه‌ سالم‌وموفق‌باشد😍😍قلبت را نگاه دار….اگر هم روزی خواستی کسی را در آن جای دهی….سعی کن فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را….بیشتر از خود و کمتر از خدا دوست دارم

سلام عزیزم 

میشه درخواستمو قبول کنید ؟ ی سوال بپرسم 

اشتباه‌‌نکن‌♡دخترا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ظریفن☆نع‌ضعیف💙😏

اگه با قطار میبرن اجازه بده

من پشت کنکور نیستم پشت رویاهامم💓                                                                                                                    برای رسیدن به آرزوم برام دعا کنین♥️

ی سالی ی اتوبوس ک بچه ها را برده بودن شلمچه رفت تو دره و همه بچه ها فوت شدن تو اخبار و تلوزیون یادمه میگفت ،تنها کاری ک کردن ی چفیه پیچیدن دور قاب عکسشون و اومد تو تلوزیون تسلیت گفت

من دیگه نمیزارم بچه ام هیچ‌جا بره 

میخام ب خانواده تم هیچی نگم برعکس همیشه اروم اروم وسایلامو جمع کنم ی روز مونده ب رفتن برم چمدون بخرم بریزم توش و برم ،بابا اگر سر کار بود مهم نیست مامانم سر کارش بود مهم نیست خانواده بودن نبودن دیدم ندیدم مهم نیست  میخام بدون ندیدن و خداحافظی کردن برم ،من اومدم ک سال اخر قشنگی داشته باشیم خیلی تلاش کردم و قشنگ هم ساختم اونا بلد نبودن قشنگی بسازن دل شکستن،اینجا ک نوشتم برای کسی ننوشتم برای خودم نوشتم چون چندین بار در طول روز امضای خودمو میخونم و هر قسمتش ی غم و شادی را یادم کیاره ک باید بمونه، ...غمگین ترین تصمیم مهاجرت بود ک خیلی طول کشید تا بپذیرم و برم دنبالش،ولی الان بابت اون تصمیم غمگین طولانی خوشحالترین و شکرگذارترینم،خوشحالم ک در کنار اصیلترین دیندارترین غیورترین فرزندان کوروش💔 نخواهم زیست *امروز دلم خواست بنویسم نزدیک ب پانزده ساله منتظرم امروز ک روزها را شمردم دلم ب حال خودم سوخت پونزده ساااال هرشب انتظار و دعا و نذر و نیاز و شکست ...دعام کنید حتی الانم با ناامیدی و خستگی نوشتم دعام کنید یعنی تموم میشه این انتظار یا اینکه من تموم میشم؟ امروز هفده مهر نذر حدیث کسا برداشتم برای انتظار میدونم ک پشت این میام مینویسم انتظار پونزده ساله من ب لطف پنج تن آل عبا تموم شد و همه چیز اونجور ک میخاستم با خوشحالی و رضایت و برکت سر اومد💕😍یادتونه اول پروفایلم نوشته بودم از سگ کمتر و اینا؟ب خاطر امتحانم نوشته بودم،اون آزمون به سر رسید با موفقیت بزرگ و خوشحالی و خوشگذرونی بزرگتر و خاطرات شیرین تر به پایان رسید♥️اونقدر شیرین ک شب ازمون مصاحبه ام اوکی شد،و تا چند روز دیگه دختر زیبای گیسو کمند چشم تیله ای می‌ره ب هامبورگ زیبا💌😅بزنید دست قشنگه را،ماشالله لاحول و لا قوة الا بالله آل‌علی العظیم استغفرالله ربی و اتوب و الیه هیچوقت از اینا ننوشتم ولی الان دلم میخاد بنویسم♥️💝😌

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز